baranbaran، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

دست کوچولو پا کوچولو اینم یه باران کوچولو

ما یواش یواش داریم می آیم

مامان و بابامون درتاریخ ١٤/٠٩/١٣٨٨ رفتن بیمارستان سر کوچه خونمون، مامانمون آزمایش داد فهمید که ما داریم می آیم. آره عزیزم فهمیدیم که تو داری می آیی خیلی خوشحال شدیم بابا مهدی اینقدر خوشحال شد که واسه مامان آسی کادو خرید وبعدشم شب رفتیم رستوران سندباد دو تایی اومدن تو رو جشن گرفتیم     ...
7 تير 1390

بوی باران

بوی باران   بوی سبزه   بوی خاک  شاخه های شسته    باران خورده    پاک آسمان آبی و ابر سپید برگ های سبز بید  عطر نرگس     رقص باد نغمه شوق پرستو های شاد ...
11 خرداد 1390

گوجه سبزچینی

جمعه در تاریخ ٦ خرداد ما با مامان و بابامون رفتیم شهریار باغ حاج آقا اینا ( بابا بزرگ بابا مهدی ) گوجه سبزچینی اینم عکسمون  ...
9 خرداد 1390
1